شهادت امام محمد باقر(ع)
خسته در بند غمم ،بال و پرم می سوز نفسم با جگر شعله ورم می سوزد
با دلم زهر چه کرده است خدا می داند جگرم نه که زپا تا به سرم می سوزد
امام باقر(ع) با بیشتر حاکمان زمان خود مناظره کرد و در همه آنها ولایت امیر المومنین(ع)را اثبات فرمود؛از جمله با هشام بن عبد الملک که در بعضی از آن مجالس ،رنگ صورت هشام تغییر می کرد.هشام کینه امام را به دل گرفته بود تا بالاخره به ابراهیم بن ولید دستور داده بود به امام سم کشنده ای بدهد امام باقر(ع) با خوردن ان سم به بستر بیماری افتاد و طولی نکشید که به عالم بقاء شتافت.
امام صادق(ع) فرمودند:«روزی که پدرو امام باقر از دنیا رفت،من در کنارش بودم پدرم وصایای خود را در مورد غسل و کفن و دفن و تدفین به من فرمود،من گفتم پدر جان!به خدا امروز حال شما بهتر از روزهای بیماری شماست و من اثری از وفات در شما نمی بیبنم پدرم فرمود پسرم مگر نشنیدی که پدرم امام سجاد هم اکنون مرا از پشت دیوار صدا کرد و فرمود:ای محمد بیا و عجله کن!سپس شربتی به من داد و فرمود آن را بخور وقتی آن را نوشیدم،مرا بشارت داد به لقای حق تعالی.»
هشام بن سالم می گوید:«امام محمد باقر در شب شهادتش فرمود:امشب همان شبی است که به من دعده داده شده سپس به ظرف آب وضو که کنار دستش بود،اشاره کرد و فرمود:«آن را به دور بریزید»ما گمان کردیم این سخن از روی شدت تب است ولی بعد دیدیم موشی در آن آب افتاده است.
امام صادق(ع) فرمود:(شخصی که فرسنگ ها از مدینه دور بود،در خواب دید که به او می گویند:(برخیز و برو بر بدن امام باقر(ع) نماز بخوان!ملائکه الهی او را در بقیع غسل می دهند.)و آن مرد بلند شد و آمد دید امام باقر(ع)وفات یافته است.
بحار الانوار،ج46،صفحات213و214
امام محمد باقر(علیه السلام)می فرماید:هر که خوش نیت باشد،روزی اش افزایش می یابد.